باندراس :یک ماتادوردر هالیوود
گردآوری،ویرایش و تدوین:مهردادمیخبر
منبع:ویکیپدیا.آکاایران.سیمرغ.جام جم آنلاین
*************************************************************
مقدمه
خوزه آنتونیو دومینگوئز باندراس ( José Antonio Domínguez Bandera) که بیشتر با نام آنتونیو باندراس شناخته میشود، بازیگری اسپانیایی تبارمیباشد.او یکی از معروفترین بازیگران اسپانیایی تباردر سینمای هالیووداست.
باندراس در سال ۱۹۸۲ در فیلمی بامهارت یک نقش کوتاه اجرا کرد و مورد تشویق همه قرار گرفت. سپس در سال ۱۹۸۵ در فیلم ماتادور به کارگردانی «آلمودوار» ایفای نقش نمودو بعداز آن در سال ۱۹۹۲ در فیلم پادشاهان مامبو خوش درخشید و راهش برای ورودبه هالیوود باز شد، البته آنتونیو در آن زمان هنوز انگلیسی را به خوبی نیاموخته بود، لذا در آن فیلم دیالوگها را به زبان انگلیسی حفظ کرد و بالهجه اسپانیایی به بیان جملات پرداخت.گام بعدی او بازی با تام هنکس در فیلم فیلادلفیا بود. چندی بعد در برابر تام کروز و برد پیت قرار گرفت و در در فیلم مصاحبه با دراکولا ایفای نقش کرد و سپس با بازی در فیلم خانه اشباح به شهرت رسید.باندراس با ایفای نقش در فیلم نقاب زورو در سال ۱۹۹۸ به همراه آنتونی هاپکینز و کاترین زتا جونز در سطح فیلمهای برتر مطرح شد
نکته:(در سال ۱۳۸۸ در ایران فیلمی اکران شد به نام دو خواهر که کپی فیلم two much ساخته باندراس بود.)
زندگینامه
آنتونیوباندراس در مالاگا، آندلس، اسپانیا ودرروز 10 اوت 1960زاده شد، پدر او پلیس و مادرش یک معلم بود و او یک برادر به نام فرانسیسکو داشت. چندی بعد باندراس دین خود را کاتولیک انتخاب کرد.او از همسر اول خود، آنا لزا، طلاق گرفت و در سال ۱۹۹۶ با ملانی گریفیث ازدواج کرد و آنها صاحب دختری به نام استلا باندراس شدند.
باندراس یک متر و هفتاد و پنج سانتی متر قد دارد. او پیش از بازیگری بازیکن فوتبال بود. ولی از وقتی که در ۱۴ سالگی پایش شکست، فوتبال را کنار گذاشت و به بازیگری روی آورد و هر کسی با دیدن او به یاد زورو می افتد. پدر آنتونیو یک پلیس بود و مادرش معلم مدرسه. باندراس جوان یک کاتولیک بود. اما سرانجام خود را از اعتقادات مذهبی جدا کرد. او می خواست یک بازیکن حرفه ای فوتبال شود. در تیم مدرسه هم بازیهای درخشانی انجام می داد. ولی این رویای او با شکسته شدن پایش نقش بر آب شد. در این زمان بود که در مدرسه هنرهای دراماتیک در مالاگا آموزش به تحصیل تئاتر مشغول شد و اولین نقش خود را در یک تئاتر کوچک ایفا کرد. او توسط پلیس اسپانیا به دلیل بازی در تئاتر برتولد برشت دستگیر شد. زیرا از نظر دولت دیکتاتور وقت و ژنرال فرانکو این کار غیر قانونی بود. او تمام شب در اداره پلیس بود. در کل او سه یا چهار بار به دلایل مشابه دستگیر شد. در سال ۱۹۸۱ در ۱۹ سالگی به مادرید مهاجرت کرد. همزمان به نویسندگی هم می پرداخت تا اینکه به تئاتر ملی اسپانیا پیوست. در سال ۱۹۸۴ بازی او به عنوان یک همجنسباز سر و صدای فراوانی ایجاد کرد.
او در سال ۱۹۹۲ به هالیوود رفت و فیلم mambo kings را بازی کرد. چون در آن زمان آنتونیو انگلیسی بلد نبود تنها جملات انگلیسی را حفظ کرده بود و بیان می کرد بدون اینکه بداند چه می گوید. در سال ۱۹۹۳ با تام هنکس در فیلادلفیا همبازی شد و در فیلم Interview with the Vampire نقش متضاد تام کروز و برد پیت را بر عهده گرفت. در سال ۱۹۹۸ نقش زورو را همراه با کاترینا زتا جونز و آنتونی هاپکینز بازی کرد. گر چه این نقش را بعدها در سال ۲۰۰۵ تکرار کرد.
او در سال ۱۹۹۶ توسط "مجله مردم" به عنوان یکی از ۵۰ نفر زیبای جهان برگزیده شد. در همین سال با ملانی گریفیت بازیگر آمریکایی ازدواج کرد. این زوج در حال حاضر یک دحتر به نام استلا دارند. البته پیش از آن با آنا لزا ازدواج کرده بود که حاصل آن جدایی در سال ۱۹۹۶ بود. او عاشق تیم رئال مادرید است و نیمی از اوقات خود را در آمریکا و نیمی دیگر را در اسپانیا می گذراند.
او در سال ۱۹۹۶ به عنوان یکی از ۱۰۰ ستاره سکسی دنیا برگزیده شد. او در مورد نقشهای خود گفته است که توجهی که به صداپیشگی اش در شرک ۳ داشته است بیش از توجهی است که به نقش زورو داشته . برد پیت نیز در مورد او می گوید: " او بازیگر بسیار توانایی است که با هنرش شما را به وجد می آورد ولی اگر با هنرش نتواند این کار را بکند با چهره اش مسلما می تواند." مسلما تمام علاقه مندان موسیقی نیز اجرای باندراس با گیتار در فیلم دسپرادو را به خاطر دارند. آهنگی که نام اصلی آن Canción Del Mariachi بود.
خصوصیتهای دیگر باندراس
(میهن پرست احساساتی)
آنتونیو خود را یك بازیگر اسپانیایی میداند كه در ایالاتمتحده زندگی و كار میكند. با اینكه همه او را بهعنوان یكی از بازیگران مطرح فیلمهای هالیوود میدانند اما خودش دوست دارد درسینمای اسپانیا نیز دیده شود و میگوید: «خودم را عمیقا وابسته و متعلق به سینمای اسپانیا میدانم و هرزمان كه پیشنهاد خوبی از سوی صنعت سینمای كشورم به من بشود با كمال میل همكاری خواهم كرد. من هم مثل بقیه بازیگران بینالمللی فعالیتم را محدود به سینمای كشورم نكرده و در پروژههای خوب بینالمللی كه خارج از مرزهای اسپانیا ساخته میشوند، بازی میكنم.»
(عاشق فرزندانش است)
یكی از تجربههای سینمایی آنتونیو باندراس، صداپیشگی در مجموعه «شرك» بود كه به جای گربه چكمهپوش صحبت میكرد. طبق گفتههای باندراس فرزندانش همیشه از او میخواستند كه در پروژههای انیمیشن و زنده كه برای بچهها ساخته میشود همكاری كند. او میگوید: «فرزندانم از خود من خوشحالتر هستند كه نسخه سینمایی گربه چكمهپوش ساخته شده است.»
( سلیقهاش درانتخاب غذا و ورزش بهترین مشخصه برای معرفی شخصیتش است)
باندراس عاشق غذاهای تند و چرب است و اهل ورزش نیز هست و به سواركاری و شمشیربازی علاقه بسیاری دارد.
( فعالیت هایی غیر از سینما)
آنتونیو باندراس بهدلیل كارهای سیاسی و مخالفت با دیكتاتوری ژنرال(فرانسیسكو فرانكو)در اسپانیا در دوره جوانی (هنگامی كه حدودا 20ساله بود) چهار بار دستگیر و زندانی شد. پس از آن در سال 1980 به مادرید رفت و مدتی بهعنوان فروشنده و همچنین پیشخدمت كار كرد.
(اتفاقات در زندگی او مهم است)
پدر و مادر آنتونیو بسیار سختگیر بودند و آنتونیو در كودكی بسیار خشن بود و قصد داشت فوتبالیست شود اما بعد از شكستگی پایش در 14سالگی فوتبال را كنار گذاشت و به تئاتر روی آورد.
(میتواند سریع تصمیم بگیرد)
آنتونیو در 14سالگی درسالن تئاتر محلی مالاگا یك نمایش موزیكال را دید و بهطور ناخودآگاه احساس كرد به بازیگری علاقهمند است و از همان روز تصمیم گرفت بازیگر شود.
(جزئیات نگرانش میكند)
آنتونیو باندراس هیچوقت نمیخواسته یك ستاره سینمای تجاری باشد و زمانی هم كه در ایالاتمتحده و فیلمهای آن ایفای نقش میكند، بیشتر به دنبال نقشها و فیلمهای خوب است و اصراری ندارد كه درهرنوع پروژهای بازی كند. باندراس در این مورد میگوید: «زندگی پرهیاهوی سینمای تجاری و تبلیغات دروغین آن را دوست ندارم. برای من پذیرش جاروجنجالهای آن، كار سادهای نیست.»
(در زندگی او سفر نقش مهمی دارد)
آنتونیو باندراس در 14سالگی در مدرسه هنرهای دراماتیك مالاگا ثبتنام كرد و پس از آن وارد تئاتر محلی اسپانیا شد. این گروه تئاتر به مدت 5سال به سراسر اسپانیا سفر و در خیابان و مكانهای مختلف برنامه اجرا كرد.در زندگی اش تقریبا همیشه در سفر است.
...ویک مصاحبه با وی
-بسیاری از حضور شما در فیلمی از پدرو آلمودوار و بازگشت به سینمای اسپانیا تعجب كردند!
تعجبی ندارد. من یك بازیگر اسپانیایی هستم كه در آمریكا زندگی و كار میكنم. همیشه دوستدار سینمای كشورم بودهام و خودم را عمیقا وابسته و متعلق به آن میدانم. هر زمان كه پیشنهاد خوبی از سوی صنعت سینمای كشورم به من بشود، با كمال میل همكاری خواهم كرد. من هم مثل بقیه بازیگران بینالمللی، فعالیتم را محدود به سینمای كشورم نكرده و در پروژههای خوب بینالمللی كه در خارج از مرزهای اسپانیا ساخته میشود نیز بازی میكنم.
-در دهه 80 میلادی با بازی در فیلمهای آلمودوار هم درداخل و هم در خارج از اسپانیا تبدیل به یك چهره سرشناس شدید. همكاری مجدد با او پس از این همه سال چگونه بود؟
همیشه كارهای پدرو را دوست داشتهام و همكاری با او برایم باعث افتخار است. مدیون او و كمكهای بیدریغ او هستم. پدرو نه فقط بهترین كارگردان معاصر سینمای اسپانیا، كه یكی از بهترین فیلمسازان بینالمللی است. او تعدادی از بهترین محصولات هنری سینمای جهان را كارگردانی كرده و بازیگران بزرگ بینالمللی خواهان همكاری با او هستند. بههمین دلیل، برای من همكاری مشترك و مجدد با او یك افتخار بزرگ است. ما آخرین بار در فیلم تحسین شده «ببندم، بازم كن» در سال 1990 همكاری كردیم، بعد از آن من راهی آمریكا شدم و دیگر فرصت همكاری مجدد فراهم نشد. او از بازیگران خود بازیهای خیلی خوبی میگیرد و در تمام این سالها آرزو میكردم (و منتظر بودم) كه او كار روی پروژهای را شروع كند كه بتوانم در آن با او همكاری داشته باشم.
-اولین بار كه فیلمنامه را خواندید، چه واكنشی نشان دادید؟
همان واكنشی كه هر بار پس از خواندن فیلمنامهای از پدرو دارم. شگفتزده شدم. نوشتههای او ، آدم را شگفتزده كرده و به هیجان میآورد. همیشه چیزی پررمز و راز در فیلمنامههای او وجود دارد كه تعجب بازیگر را برمیانگیزد. پدرو همیشه چیز تازه برای ارائه كردن دارد و شما میدانید كه باید منتظر یك سفر هیجانانگیز درونی و افسانهای باشید. اولین چیزی كه پس از خواندن فیلمنامه متوجه شدم، این بود كه كاراكتر محوری قصه، شخصیتی تازه بود كه مرا كاملا از آن كاراكتر هالیوودی مرسوم كه طی سالهای اخیر بازی كردهام، دور و جدا میكرد. در اكثر فیلمهای هالیوودی نقش یك آدم رمانتیك آمریكای لاتینی را بازی میكردم و پوستی كه در آن زندگی میكنم عزمتی باشكوه از این نوع نقشها به سمت یك نقش و كاراكتر غیرمتعارف بود. این شخصیت در عین سادگی، یكسری پیچیدگیهای درونی، روحی و روانی داشت. به پدرو گفتم این نقش را فقط با راهنماییهای او میتوانم بازی كنم و در تمام مراحل كار باید كاملا در كنارم باشد.
-عزیمت از آن نقشهای به ظاهر كلیشهای و بازی در چنین نقشی كار سادهای بود؟
به هیچ وجه. بازی در نقشهای غیرمتعارف، رنج و ممارست خاصی میطلبد. شما باید ذات شخصیت مورد نظر را كشف كنید، سپس یك بازی زیرپوستی ارائه دهید. مطالعه نقش، وقت میبرد و دقت خاصی میطلبد. به همین دلیل، عزیمت از آن نقشهای معمول و متداول به سمت یك چنین نقشی، حكم یك پروسه سخت و دشوار را داشت، ولی با وجود تمام سختیهای كار، این نوع نقشها را دوست دارم و از بازی در آنها لذت میبرم. چالشی كه در این كار وجود دارد، برایم جذاب است. نقش و كار روی آن سخت و طاقتفرساست و شما هم نمیخواهید تسلیم شده و عقبنشینی كنید. رمز و جذابیت بازیگری در همین است.
-هدایت پدرو آلمودوار در این رابطه چگونه بود؟
او میخواست این شخصیت در همه حال تحت كنترل باشد و نباید هیولای درون او خودش را آشكار میكرد. این وجه از شخصیت این آدم باید پنهان میماند و انجام این كار، چندان هم ساده نبود. ظاهر شخصیت باید آن چیزی را نشان داده یا به نمایش میگذاشت كه با واقعیت درونی او فاصله زیادی داشت.
در حقیقت، این شخصیت باید جلوی بقیه آدمهای قصه فیلم، نقش بازی میكرد و این نقش در نقش كه باید به صورت همزمان توسط من بازی میشد، كاردشواری بود. با این حال پدرو با ارائه این شخصیت به من، درهای تازهای را به رویم باز كرد و یك شكل متفاوت بازیگری را به من آموخت. او با این كار، چهره دیگری از فن بازیگری را در معرض دید و قضاوت عمومی قرار داد.
-این روزها بازی در چنین نقشهایی مطلوب شماست؟
من 51 سال سن دارم و میخواهم فرصت و امكان آن را پیدا كنم كه در نقش كاراكترهایی ظاهر شوم كه تا قبل از این فرصت بازی در آنها را نداشتهام. مایلم كه بیشتر در این جور نقشها ایفای نقش كنم.
هالیوود بجز با بازیگران اكشنی همچون آرنولد و وندم، با هنرپیشگان لهجهدار خارجی چندان مهربان نبوده است، ولی مثل این كه شما یك استثنا هستید.
شاید یك دلیل آن این باشد كه هیچ وقت نمیخواستم یك ستاره هالیوودی باشم. در آمریكا هم بیشتر به دنبال نقشها و فیلمهای خوب بودم و اصراری نداشتم كه در هر نوع پروژهای بازی كنم. زندگی پرهیاهوی هالیوودی و تبلیغات دروغین آن را دوست ندارم. یادتان باشد كه من یك بازیگر اروپایی هستم و از جایی میآیم كه پسزمینه قوی فرهنگی و اجتماعی دارد. در اروپا فیلم و نقش، مهمترین عنصر برای یك بازیگر هستند و او به جنبههای تبلیغاتی كار اهمیت زیادی نمیدهد. برای من كه در چنین سیستمی آموزش دیده و رشد كرده بودم، پذیرش جار و جنجالهای هالیوودی كار سادهای نیست. در آمریكا هم تمام سعیام این بود كه در فیلمهای خوب بازی كنم و خودم را به عنوان بازیگری به تماشاچی بشناسانم كه به دنبال ارائه بازی طبیعی و معقولی است.
-پوستی كه در آن زندگی میكنم براساس قصه یك كتاب پرخواننده ساخته شده است. آن كتاب را خوانده بودید؟
مدتها قبل از این كه قرار باشد فیلم را بازی كنم، آن كتاب را مطالعه كردم. احساس كردم قصه جذابی دارد و كاراكتر اصلی آن یك جراح پلاستیك كه در پنهان، روحیهای فرانكشتاینیگونه دارد و درصدد انتقام گرفتن از آزاردهندگان دخترش است، خیلی مورد توجهم قرار گرفت. نمیخواهم این جمله را تكرار كنم كه با خواندن كتاب، به این فكر افتادم كه در اقتباس سینمایی احتمالی آن، نقش این دكتر را بازی كنم. زمانی كه پدرو با من تماس گرفت، این كتاب تقریبا از یادم رفته بود. دوباره آن را خواندم و جالب است كه این بار چیزهای تازهای در ارتباط با این كاراكتر و دنیای پیرامونش را كشف كردم.
-فكر میكنید آلمودوار با این فیلم، قصد ساخت چگونه اثری را داشت؟
احساس میكنم یك جورهایی میخواست فیلمی شبیه آثار صامت فرتیزلانگ و در مایههای دلهرهآور بسازد. خودپدرو هم سر صحنه فیلمبرداری میگفت: پوستی كه در آن زندگی میكنم چنین حال و هوایی را میطلبد. ملودرام، ژانر مورد علاقه اوست و حالا با این فیلم، یك كار دلهرهآور ارائه داده است. حس عمومی سر صحنه فیلمبرداری این بود كه این نوع فیلمسازی میتواند فرصتها و احتمالات زیادی را در كنار هم قرار دهد تا به نتایج و فرصتهای متفاوتی دست پیدا كند.
-وقتی نقش را بازی میكردید، چه حسی داشتید؟
فیلم را كه نگاه میكنید، متوجه میشوید این شخصیت، آزار روحی زیادی دیده، ولی تلاش دارد آن را نشان ندهد و از چشم دوربین و بقیه كاراكترهای قصه پنهانش كند. این توفان و تلاطم درونی رنج كشیده در وجود این آدم پردردسر، به وضوع به نمایش درمیآید. او از هر نوع یكدلی و همراهی فارغ است و توانایی آن را ندارد، بشدت خونسرد است و من باید همه این حالات را جلوی دوربین نشان میدادم. تماشاگران فیلم بتدریج حس بیرحمی، دیوانگی و اشتیاق دیوانهوار او برای انتقام را كشف میكنند.
------------------------
فیلمهای باندراس
- مرد واقعی
- تجاوز
- فیلادلفیا (۱۹۹۳)
- عشق و سایهها (۱۹۹۴)
- مصاحبه با خونآشام (۱۹۹۴)
- چهار اتاق (۱۹۹۵)
- دسپرادو (۱۹۹۵)
- آدمکشها (۱۹۹۵)
- اویتا (۱۹۹۶)
- نقاب زورو (۱۹۹۸)
- سیزدهمین جنگجو (۱۹۹۹)
- گاوباز حرفهای (۲۰۰۱)
- بچههای جاسوس (۲۰۰۱)
- زن مرگبار (۲۰۰۲)
- بچههای جاسوس ۲ (۲۰۰۲)
- فریدا (۲۰۰۲)
- بچههای جاسوس ۳ (۲۰۰۳)
- پاچو ویلا (۲۰۰۳)
- تصور آرژانتین (۲۰۰۳)
- روزی روزگاری در مکزیک (۲۰۰۳ قسمت دوم دسپرادو)
- شرک ۲ (۲۰۰۴ گوینده)
- افسانه زورو (۲۰۰۵)
- شهر مرزی (۲۰۰۶)
- شرک ۳ (۲۰۰۷ گوینده)
- شرک برای همیشه (۲۰۱۰)
- غریبهای دراز و سیاه را ملاقات خواهی کرد (۲۰۱۰)
- گربه چکمهپوش (۲۰۱۱ گوینده)
- پوستی که در آن زندگی میکنم (۲۰۱۱)
- گناه اصلی ۱ (۲۰۱۳)
- قداره کشتار (۲۰۱۳)
- یکبارمصرفها ۳ (۲۰۱۴)